سجادۀ سبز من چمنزاران است
اشکم به زلالی همین باران است
هر کس به سایۀ تو دو رکعت نماز کرد
با یک قنوت هر چه گره داشت، باز کرد
از کوی تو ای قبلۀ عالم! نرویم
با دست تهی و دل پُر غم نرویم
آورده است بوی تو را کاروان به شام
پیچیده عطر واعطشای تو در مشام
شب در سکوت کوچه بسی راه رفته بود
امواج مد واقعه تا ماه رفته بود