وانهادهست به میدان بدنش را این بار
همره خویش نبردهست تنش را این بار
در راه تو مَردُمَت همه پر جَنَماند
در مکتب عشق یکبهیک همقسماند
عمری به جز مرور عطش سر نکردهایم
جز با شرابِ دشنه گلو تر نکردهایم
هرگز نه معطل پر پروازند
نه چشم به راه فرصت اعجازند