سجادۀ سبز من چمنزاران است
اشکم به زلالی همین باران است
ای حرمت قبلۀ مراد قبایل!
وی که بوَد قبله هم به سوی تو مایل
آورده است بوی تو را کاروان به شام
پیچیده عطر واعطشای تو در مشام
عمری به جز مرور عطش سر نکردهایم
جز با شرابِ دشنه گلو تر نکردهایم
گل بر من و جوانى من گریه مىکند
بلبل به همزبانى من گریه مىکند