ای دل سوختگان شمع عزای حرمت
اشک ما وقف تو و کربوبلای حرمت
کسی که عشق بُوَد محو بردباری او
روان به پیکر هستیست لطف جاری او
ای غم، تو که هستی؟ از کجا میآیی؟
هر دم به هوای دل ما میآیی
عالمى سوخته از آتش آهِ من و توست
این در سوخته تا حشر گواهِ من و توست
از نو شکفت نرگس چشمانتظاریام
گل کرد خارخار شب بیقراریام