گواهی میدهد انجیل هم آیات قرآن را
نمیفهمم تقلای مسیحیهای نجران را
میان باطل و حق، باز هم مجادله شد
گذاشت پا به میان عشق و ختم غائله شد
ای حرمت قبلۀ مراد قبایل!
وی که بوَد قبله هم به سوی تو مایل
نمی ز دیده نمیجوشد اگرچه باز دلم تنگ است
گناه دیدۀ مسکین نیست، کُمیت عاطفهها لنگ است
دنیا به دور شهر تو دیوار بسته است
هر جمعه راه سمت تو انگار بسته است
گل بر من و جوانى من گریه مىکند
بلبل به همزبانى من گریه مىکند
دلم شور میزد مبادا نیایی
مگر شب سحر میشود تا نیایی