از خودم میپرسم آیا میشود او را ببینم؟
آن غریب آشنا را میشود آیا ببینم؟
تکبیر میگفتند سرتاسر، ذَرّات عالم همزبان با تو
گویا زمین را بال و پر دادی، نزدیکتر شد آسمان با تو
دنیا به دور شهر تو دیوار بسته است
هر جمعه راه سمت تو انگار بسته است
به تپش آمده با یاد تو از نو کلماتم
باز نام تو شده باعث تجدید حیاتم