در کویری که به دریای کرم نزدیک است
عاشقت هستم و قلبم به حرم نزدیک است
جنّت نشانی از حرم توست یا حسن
فردوس سائل کرم توست یا حسن
این آفتاب مشرقی بیکسوف را
ای ماه! سجده آر و بسوزان خسوف را
با هم صدا کردند ماتمهای عالم را
وقتی جدا کردند همدمهای عالم را
مالک رسیده است به آن خیمۀ سیاه
تنها سه چار گام...نه... این گام آخر است!
هنوز اسیر سکوت تواند زندانها
و پایبند نگاهت دل نگهبانها
کوه عصیان به سر دوش کشیدم افسوس
لذت ترک گنه را نچشیدم افسوس
مَردمِ كوچههای خوابآلود، چشم بیدار را نفهمیدند
مرد شبگریههای نخلستان، مرد پیكار را نفهمیدند
قطرهام اما به فکر قطره ماندن نیستم
آنقدَر در یاد او غرقم که اصلاً نیستم
ای شیرخدا و اسد احمد مختار
در بدر و احد لشکر حق را سر و سردار
امام رو به رهایی عمامه روی زمین
قیامتی شد ـ بعد از اقامه ـ روی زمین
از غربتت اگرچه سخنهاست یا علی
دنیا دگر بدون تو تنهاست یا علی
خدا میخواست تا تقدیر عالم این چنین باشد
کسی که صاحب عرش است، مهمان زمین باشد