این جاده که بیعبور باقی مانده
راهیست که سمت نور باقی مانده
یک دفتر خون، شهادتین آوردند
از خندق و خیبر و حنین آوردند
رساندهام به حضور تو قلب عاشق را
دل رها شده از محنت خلایق را
در آتشی از آب و عطش سوخت تنت را
در دشت رها کرد تن بیکفنت را
در ساحل جود خدا باران گرفته
باران نور و رحمت و احسان گرفته
سیلاب میشویم و به دریا نمیرسیم
پرواز میکنیم و به بالا نمیرسیم