ای حرمت قبلۀ مراد قبایل!
وی که بوَد قبله هم به سوی تو مایل
برخاستم از خواب اما باورم نیست
همسنگرم! همسنگرم! همسنگرم! نیست
خبر این بود که یک سرو رشید آوردند
استخوانهای تو را در شب عید آوردند
گل بر من و جوانى من گریه مىکند
بلبل به همزبانى من گریه مىکند
چون جبرئیل، حکم خدای مبین گرفت
در زیر پر بساط زمان و زمین گرفت