دل و جانم فدای حضرت دوست
نی، فدای گدای حضرت دوست
ماییم ز قید هر دو عالم رَسته
جز عشق تو بر جمله درِ دل بسته
تو قلّهنشین بام خوبیهایی
تنها نه نشان که نام خوبیهایی
قرآن که کلام وحده الا هوست
آرامش جان، شفای دلها، در اوست
فریاد اگرچه در تو پنهان بودهست
خورشید تکلّمت فروزان بودهست
این زن که از برابر طوفان گذشته بود
عمرش کنار حضرت باران گذشته بود