ای لحظهبهلحظه در تماشای همه
دیروزی و امروزی و فردای همه
ای غم، تو که هستی؟ از کجا میآیی؟
هر دم به هوای دل ما میآیی
ای کاش مرا گلایه از بخت نبود
یک لحظه خیالم از خودم تخت نبود
تا برویم ریشهای چون تاک میخواهم که هست
نور میخواهم که هستی خاک میخواهم که هست
چشم همه چشمههای جوشان به خداست
باران، اثر نگاه دهقان به خداست
خواست لختی شکسته بنویسد
به خودش گفت با چه ترکیبی
با هر نفسم به یاد او افتادم
دنیا همه رفت و او نرفت از یادم
از نو شکفت نرگس چشمانتظاریام
گل کرد خارخار شب بیقراریام