ای کاش که در بند نگاهش باشیم
دلسوختۀ آتش آهش باشیم
ای غم، تو که هستی؟ از کجا میآیی؟
هر دم به هوای دل ما میآیی
ما گرم نماز با دلی آسوده
او خفته به خاکِ جبهه خونآلوده
تا برویم ریشهای چون تاک میخواهم که هست
نور میخواهم که هستی خاک میخواهم که هست
خواست لختی شکسته بنویسد
به خودش گفت با چه ترکیبی
از نو شکفت نرگس چشمانتظاریام
گل کرد خارخار شب بیقراریام