قصد کجا کرده یل بوتراب؟
خُود و سپر بسته چرا آفتاب؟
آه از دمی که در حرم عترت خلیل
برخاست از درای شتر بانگِ الرّحیل
تو قلّهنشین بام خوبیهایی
تنها نه نشان که نام خوبیهایی
فریاد اگرچه در تو پنهان بودهست
خورشید تکلّمت فروزان بودهست
پیغمبر درد بود و همدرد نداشت
از کوفه بهجز خاطرهای سرد نداشت