کجاست جای تو در جملۀ زمان که هنوز...
که پیشازاین؟ که هماکنون؟ که بعدازآن؟ که هنوز؟
در این سحر که سحرهای دیگری دارد
دل من از تو خبرهای دیگری دارد
بر روی نیزه ماه درخشان برای چه؟
افتاده کنج صومعه قرآن برای چه؟
دستی كه طرح چشم تو را مست میكشید
صد آسمان ستاره از آن دست میكشید
لطفی که کرده است خجل بارها مرا
بردهست تا دیار گرفتارها مرا