عالم همه مبتدا، خبر کرببلاست
انسان، قفس است و بال و پر کرببلاست
آنجا كه حرف توست دگر حرف من كجاست؟
در وصل جای صحبت از خویشتن كجاست؟
لطفی که کرده است خجل بارها مرا
بردهست تا دیار گرفتارها مرا
یک پنجره، گلدانِ فراموش شده
یک خاطره، انسانِ فراموش شده
برگرد ای توسل شبزندهدارها
پایان بده به گریۀ چشمانتظارها