میرود بر لبۀ تیغ قدم بردارد
درد را یکتنه از دوش حرم بردارد
لطفی که کرده است خجل بارها مرا
بردهست تا دیار گرفتارها مرا
زهی آن عبد خدایی که خداییست جلالش
صلوات از طرف خالق سرمد به جمالش
رُخش چه صبح ملیحی، لبش چه آب حیاتی
علی اکبر لیلاست بَه چه شاخه نباتی