آدم در این کرانه دلش جای دیگریست
این خاک، کربلای معلای دیگریست
شبنشینانِ فلک چشم ترش را دیدند
همهشب راز و نیاز سحرش را دیدند
این کیست به شوق یک نگاه آمده است
در خلوت شب به بزم آه آمده است
کنج اتاقم از تب و تاب دعا پر است
دستانم از «کذالک» از «ربنا» پر است