روزی شعر من امشب دو برابر شده است
چون که سرگرم نگاه دو برادر شده است
چون که در قبلهگه راز، شب تار آیی
شمع خلوتگه محراب به پندار آیی
بیتو یافاطمه با محنت دنیا چه کنم؟
وای، با اینهمه غم، بیکس و تنها چه کنم...
بر لب آبم و از داغ لبت میمیرم
هر دم از غصهٔ جانسوز تو آتش گیرم
از خدا آمدهام تا به خدا برگردم
پس چرا از سفر کربوبلا برگردم