تشنگان را سحاب پیدا شد
رحمت بیحساب پیدا شد
میآیم از رهی که خطرها در او گم است
از هفتمنزلی که سفرها در او گم است
مرا مباد که با فخر همنشین باشم
غریبوار بمیرم، اگر چنین باشم
مدینه حسینت کجا میرود؟
اگر میرود، شب چرا میرود؟
صدای کیست چنین دلپذیر میآید؟
کدام چشمه به این گرمسیر میآید؟