گر بر سر نفس خود امیری، مردی
ور بر دگری نکته نگیری، مردی
دل گفت مرا علم لَدُنّی هوس است
تعلیمم کن اگر تو را دسترس است
مرا مباد که با فخر همنشین باشم
غریبوار بمیرم، اگر چنین باشم
زهی آن عبد خدایی که خداییست جلالش
صلوات از طرف خالق سرمد به جمالش
صدای کیست چنین دلپذیر میآید؟
کدام چشمه به این گرمسیر میآید؟