یک بار رسید و بار دیگر نرسید
پرواز چنین به بام باور نرسید
تشنگان را سحاب پیدا شد
رحمت بیحساب پیدا شد
اگرچه باغِ پر از لالۀ تو پرپر شد
زمین برای همیشه، شهیدپرور شد
عشق، هر روز به تکرار تو برمیخیزد
اشک، هر صبح به دیدار تو برمیخیزد
پرده برمیدارد امشب، آفتاب از نیزهها
میدمد یک آسمان خورشید ناب از نیزهها
مدینه حسینت کجا میرود؟
اگر میرود، شب چرا میرود؟
شبی نشستم و گفتم دو خط دعا بنویسم
دعا به نیت دفع قضا بلا بنویسم