الا قرار دل و جانِ بیقرار ظهورت!
کدام جمعه بُوَد روز و روزگار ظهورت؟
تو ای تجلّی عصمت! ظهور خواهی کرد
به جام لاله، شراب طهور خواهی کرد
با یک تبسم به قناریها زبان دادی
بالی برای پر زدن تا بیکران دادی
بیا به خانه که امّید با تو برگردد
هزار مرتبه خورشید با تو برگردد
ای بسته به دستِ تو دل پیر و جوانها
ای آنکه فرا رفتهای از شرح و بیانها