عالم همه مبتدا، خبر کرببلاست
انسان، قفس است و بال و پر کرببلاست
دل، این دلِ تنگ، زیر این چرخ کبود
یک عمر دهان جز به شکایت نگشود
یک پنجره، گلدانِ فراموش شده
یک خاطره، انسانِ فراموش شده
غزل عشق و آتش و خون بود که تو را شعر نینوا میکرد
و قلم در غروب دلتنگی، شرح خونین ماجرا میکرد