ما بهر ولای تو خریدیم بلا را
یک لحظه کشیدیم به آتش یمِ «لا» را
کوفه میدان نبرد و سرِ نی سنگر توست
علمِ نصرِ خدا تا صف محشر، سر توست
برخاستم از خواب اما باورم نیست
همسنگرم! همسنگرم! همسنگرم! نیست
سر تا به قدم آینۀ حسن خدایی
کارش ز همه خلق جهان عقدهگشایی
خبر این بود که یک سرو رشید آوردند
استخوانهای تو را در شب عید آوردند
ای همه جا یار رسولِ خدا
محرم اسرار رسولِ خدا