پروندۀ جرم مستند را چه کنم؟
شرمندگی الی الابد را چه کنم؟
در شور و شر حجاز تنهاست علی
در نیمهشبِ نماز تنهاست علی
در سکوتی لبالب از فریاد گوشه چشمی به آسمان دارد
یک بغل بغض و تاول و ترکش، یک بغل بغض بیکران دارد
آن جانِ جهانِ جود برمیگردد
ـ بر اجدادش درود ـ برمیگردد
گفتم به گل عارض تو کار ندارد؛
دیدم که حیایی شررِ نار ندارد