در سکوتی لبالب از فریاد گوشه چشمی به آسمان دارد
یک بغل بغض و تاول و ترکش، یک بغل بغض بیکران دارد
تو قلّهنشین بام خوبیهایی
تنها نه نشان که نام خوبیهایی
ای مشعل دانش از تو روشن
وی باغ صداقت از تو گلشن
فریاد اگرچه در تو پنهان بودهست
خورشید تکلّمت فروزان بودهست