در سکوتی لبالب از فریاد گوشه چشمی به آسمان دارد
یک بغل بغض و تاول و ترکش، یک بغل بغض بیکران دارد
در راه تو مَردُمَت همه پر جَنَماند
در مکتب عشق یکبهیک همقسماند
تو قلّهنشین بام خوبیهایی
تنها نه نشان که نام خوبیهایی
هرگز نه معطل پر پروازند
نه چشم به راه فرصت اعجازند
فریاد اگرچه در تو پنهان بودهست
خورشید تکلّمت فروزان بودهست