در سکوتی لبالب از فریاد گوشه چشمی به آسمان دارد
یک بغل بغض و تاول و ترکش، یک بغل بغض بیکران دارد
تو قلّهنشین بام خوبیهایی
تنها نه نشان که نام خوبیهایی
تا داشتهام فقط تو را داشتهام
با نام تو قد و قامت افراشتهام
فریاد اگرچه در تو پنهان بودهست
خورشید تکلّمت فروزان بودهست