ای غم، تو که هستی؟ از کجا میآیی؟
هر دم به هوای دل ما میآیی
میآیم از رهی که خطرها در او گم است
از هفتمنزلی که سفرها در او گم است
در سکوتی لبالب از فریاد گوشه چشمی به آسمان دارد
یک بغل بغض و تاول و ترکش، یک بغل بغض بیکران دارد
از نو شکفت نرگس چشمانتظاریام
گل کرد خارخار شب بیقراریام