ای حرمت قبلۀ مراد قبایل!
وی که بوَد قبله هم به سوی تو مایل
پا گرفته در دلم، آتشی پنهان شده
بند بندم آتش و سینه آتشدان شده
در سکوتی لبالب از فریاد گوشه چشمی به آسمان دارد
یک بغل بغض و تاول و ترکش، یک بغل بغض بیکران دارد
گل بر من و جوانى من گریه مىکند
بلبل به همزبانى من گریه مىکند