ای کاش که در بند نگاهش باشیم
دلسوختۀ آتش آهش باشیم
رخصت بده از داغ شقایق بنویسم
از بغض گلوگیر دقایق بنویسم
ما گرم نماز با دلی آسوده
او خفته به خاکِ جبهه خونآلوده
در سکوتی لبالب از فریاد گوشه چشمی به آسمان دارد
یک بغل بغض و تاول و ترکش، یک بغل بغض بیکران دارد