چون کوفه که چهرهای پر از غم دارد
این سینه، دلی شکسته را کم دارد
چه گویمت که چها کرد در نبرد، حسین؟
فقط خداست که داند چهکار کرد حسین
خبر رسید که در بند، جاودان شدهای
ز هر کرانه گذشتی و بیکران شدهای
خاموش ولی غرق ترنّم بودی
در خلسۀ عاشقانهات گُم بودی
مسافری که همیشه سر سفر دارد
برای همسفران حکم یک پدر دارد
یک کوه رشید دادهام ای مردم!
یک باغ امید دادهام ای مردم!
خوش باد دوباره یادی از جنگ شدهست
دریاچۀ خاطرات خونرنگ شدهست
قرآن که کلام وحده الا هوست
آرامش جان، شفای دلها، در اوست
چون آينه، چشم خود گشودن بد نيست
گرد از دل بيچاره زدودن بد نيست