کجاست جای تو در جملۀ زمان که هنوز...
که پیشازاین؟ که هماکنون؟ که بعدازآن؟ که هنوز؟
در این سحر که سحرهای دیگری دارد
دل من از تو خبرهای دیگری دارد
آن گوشه نگاه کوچکی روییدهست
بر خاک پگاه کوچکی روییدهست
گهگاه تنفسی به اوقات بده
رنگی به همین آینهٔ مات بده