عالم همه مبتدا، خبر کرببلاست
انسان، قفس است و بال و پر کرببلاست
گودال قتلگاه است، یا این که باغ سیب است؟
این بوی آشنایی از تربت حبیب است
و آتش چنان سوخت بال و پرت را
که حتی ندیدیم خاکسترت را
یک پنجره، گلدانِ فراموش شده
یک خاطره، انسانِ فراموش شده
بیزره رفت به میدان که بگوید حسن است
ترسی از تیر ندارد زرهش پیرهن است...