صلاة ظهر شد، ای عاشقان! اذان بدهید
به شوق سجده، به شمشیر خود امان بدهید
وقتی نمازها همه حول نگاه توست
شاید که کعبه هم نگران سپاه توست
آنجا که دلتنگی برای شهر بیمعناست
جایی شبیه آستان گنبد خضراست
و آتش چنان سوخت بال و پرت را
که حتی ندیدیم خاکسترت را
اذان بگو که شهیدان همه به صف شدهاند
که تیرها همه آمادهٔ هدف شدهاند