خوشا آنان که چرخیدند در خون
خدا را ناگهان دیدند در خون
گودال قتلگاه است، یا این که باغ سیب است؟
این بوی آشنایی از تربت حبیب است
گفته بودی که به دنیا ندهم خاک وطن را
بردهام تا بسپارم به دم تیر بدن را
بهنام او که دل را چارهساز است
به تسبیحش زمین، مُهر نماز است
بیزره رفت به میدان که بگوید حسن است
ترسی از تیر ندارد زرهش پیرهن است...