ای حرمت قبلۀ مراد قبایل!
وی که بوَد قبله هم به سوی تو مایل
میآیم از رهی که خطرها در او گم است
از هفتمنزلی که سفرها در او گم است
گفته بودی که به دنیا ندهم خاک وطن را
بردهام تا بسپارم به دم تیر بدن را
گل بر من و جوانى من گریه مىکند
بلبل به همزبانى من گریه مىکند