گفت رنجور دلش از اثر فاصلههاست
آن که دلتنگ رسیدن به همه یکدلههاست
آنجا كه حرف توست دگر حرف من كجاست؟
در وصل جای صحبت از خویشتن كجاست؟
گفته بودی که به دنیا ندهم خاک وطن را
بردهام تا بسپارم به دم تیر بدن را
برگرد ای توسل شبزندهدارها
پایان بده به گریۀ چشمانتظارها
راضی به جدايی از برادر نشده
با چند اماننامه کبوتر نشده