امروز که انتهای دنیای من است
آغاز تمام آرزوهای من است
با بال و پری پر از کبوتر برگشت
هم بالِ پرندههای دیگر برگشت
گفته بودی که به دنیا ندهم خاک وطن را
بردهام تا بسپارم به دم تیر بدن را
این کیست به شوق یک نگاه آمده است
در خلوت شب به بزم آه آمده است
یک دختر و آرزوی لبخند که نیست
یک مرد پر از کوه دماوند که نیست