باز هم آدینه شد، ماندهام در انتظار
چشم در راه توام، بیقرارم، بیقرار
گفته بودی که به دنیا ندهم خاک وطن را
بردهام تا بسپارم به دم تیر بدن را
سر تا به قدم آینۀ حسن خدایی
کارش ز همه خلق جهان عقدهگشایی
یکی از همین روزها، ناگهان
تو میآیی از نور، از آسمان
ای همه جا یار رسولِ خدا
محرم اسرار رسولِ خدا
شبی که نور زلال تو در جهان گم شد
سپیده، جامه سیه کرد و ناگهان گُم شد
بعد از آن واقعهٔ سرخ، بلا سهم تو شد
پیکر سوختهٔ کربوبلا سهم تو شد