او آفتاب روشن و صادق بود
گِردش پر از ستارۀ عاشق بود
پروندۀ جرم مستند را چه کنم؟
شرمندگی الی الابد را چه کنم؟
در شور و شر حجاز تنهاست علی
در نیمهشبِ نماز تنهاست علی
تویی که نام تو در صدر سربلندان است
هنوز بر سر نی چهرۀ تو خندان است
آن جانِ جهانِ جود برمیگردد
ـ بر اجدادش درود ـ برمیگردد
به تعداد نفوس خلق اگر سوی خدا راه است
همانقدر انتخاب راه دشوار است و دلخواه است
تا به کی از سخن عشق گریزان باشم؟
از تو ننویسم و هربار پشیمان باشم؟