اول دفتر به نام خالق اکبر
آنکه سِزَد نام او در اولِ دفتر
وانهادهست به میدان بدنش را این بار
همره خویش نبردهست تنش را این بار
از باغ میبرند چراغانیات کنند
تا کاج جشنهای زمستانیات کنند
در راه رسیدن به تو گیرم که بمیرم
اصلاً به تو افتاد مسیرم که بمیرم
مستی نه از پیاله نه از خم شروع شد
از جادۀ سهشنبه شب قم شروع شد