خوشا آنان که چرخیدند در خون
خدا را ناگهان دیدند در خون
از باغ میبرند چراغانیات کنند
تا کاج جشنهای زمستانیات کنند
در راه رسیدن به تو گیرم که بمیرم
اصلاً به تو افتاد مسیرم که بمیرم
مستی نه از پیاله نه از خم شروع شد
از جادۀ سهشنبه شب قم شروع شد
زندگی جاریست
در سرود رودها شوق طلب زندهست
بهنام او که دل را چارهساز است
به تسبیحش زمین، مُهر نماز است
باز از بام جهان بانگ اذان لبریز است
مثنوی بار دگر از هیجان لبریز است