ای دلنگران که چشمهایت بر در...
شرمنده که امروز به یادت کمتر...
از باغ میبرند چراغانیات کنند
تا کاج جشنهای زمستانیات کنند
در راه رسیدن به تو گیرم که بمیرم
اصلاً به تو افتاد مسیرم که بمیرم
مستی نه از پیاله نه از خم شروع شد
از جادۀ سهشنبه شب قم شروع شد
با دشمن خویشیم شب و روز به جنگ
او با دم تیغ آمده، ما با دل تنگ
قرآن که کلام وحده الا هوست
آرامش جان، شفای دلها، در اوست
برخیز که راه رفته را برگردیم
با عشق به آغوش خدا برگردیم