آن شب زمین شکست و سراسر نیاز شد
در زیر پای مرد خدا جانماز شد
رسیدی و پر و بال فرشتهها وا شد
شب از کرانۀ هستی گذشت و فردا شد
از باغ میبرند چراغانیات کنند
تا کاج جشنهای زمستانیات کنند
در راه رسیدن به تو گیرم که بمیرم
اصلاً به تو افتاد مسیرم که بمیرم
از هالۀ انتظار، خواهد آمد
بر خورشیدی سوار خواهد آمد
مستی نه از پیاله نه از خم شروع شد
از جادۀ سهشنبه شب قم شروع شد
هرچند نفس نمانده تا برگردیم
با این دل منتظر، کجا برگردیم؟