ای غم، تو که هستی؟ از کجا میآیی؟
هر دم به هوای دل ما میآیی
رود از جناب دریا فرمان گرفته است
یعنی دوباره راه بیابان گرفته است
وانهادهست به میدان بدنش را این بار
همره خویش نبردهست تنش را این بار
از نو شکفت نرگس چشمانتظاریام
گل کرد خارخار شب بیقراریام