باز هم آدینه شد، ماندهام در انتظار
چشم در راه توام، بیقرارم، بیقرار
آنجا که دلتنگی برای شهر بیمعناست
جایی شبیه آستان گنبد خضراست
وانهادهست به میدان بدنش را این بار
همره خویش نبردهست تنش را این بار
یکی از همین روزها، ناگهان
تو میآیی از نور، از آسمان
شبی که نور زلال تو در جهان گم شد
سپیده، جامه سیه کرد و ناگهان گُم شد
بعد از آن واقعهٔ سرخ، بلا سهم تو شد
پیکر سوختهٔ کربوبلا سهم تو شد