پس از چندین و چندین سال آمد پیکرش تازه
نگاهش از طراوت خیستر، بال و پرش تازه
بد نیست که از سکوت تنپوش کنی
غوغای زمانه را فراموش کنی
آنجا كه حرف توست دگر حرف من كجاست؟
در وصل جای صحبت از خویشتن كجاست؟
مشتاق و دلسپرده و ناآرام
زین کرد سوی حادثه مَرکب را
برگرد ای توسل شبزندهدارها
پایان بده به گریۀ چشمانتظارها