پروندۀ جرم مستند را چه کنم؟
شرمندگی الی الابد را چه کنم؟
تو کیستی که ز دستت بهار میریزد
بهار در قدمت برگ و بار میریزد
در شور و شر حجاز تنهاست علی
در نیمهشبِ نماز تنهاست علی
آن جانِ جهانِ جود برمیگردد
ـ بر اجدادش درود ـ برمیگردد
شب، شبِ اشک و تماشاست اگر بگذارند
لحظهها با تو چه زیباست اگر بگذارند
باران ندارد ابرهای آسمانش
باران نه اما چشمهای مهربانش...