کمر بر استقامت بسته زینب
که یکدم هم ز پا ننشسته زینب
وقتی خدا بنای جهان را گذاشته
در روح تو سخاوت دریا گذاشته
نوای کاروانت را شنیدم
دوباره سوی تو با سر دویدم
بیاور با خودت نور خدا را
تجلیهای مصباح الهدی را
زیر بار کینه پرپر شد ولی نفرین نکرد
در قفس ماند و کبوتر شد ولی نفرین نکرد
مست از غم توام غم تو فرق میکند
محو توام که عالم تو فرق میکند